بی وفا
یار ، بی مهر شد و در غم دلدار نماند
در دل تیره ی من ماه شب تار نماند
سوختم از غم دل از سر شب تا به سحر
لیک چشمش ز غم حادثه بیدار نماند
آن یک عمر مرا پند وفاداری ماند
خود رها کرد مرا ، رفت و وفادار نماند
گفت : تا لحظه ی موعود بمان ، اما خود
مفلسی بود که تا موعد دیدار نماند
از ره دور مرا وعده ی یاری می داد
هر چه فریاد زدم رفت و مرا یار نماند
محرم راز نهان ، محرم رازی دارد
هیچ رازی به دل محرم اسرار نماند
گشت ویران ز گروهی هنر شعر و ادب
گوهر شعر ، کلامی که گوهر بار نماند
شهرک قائمیه ۱۳۸۳/۶/۵
نور عشق
یا رب دل من ، ز یاد تو غاغل نیست
آن دل که به یاد تو نباشد دل نیست
ای دوست به نور خود دلم روشن کن؛
چون سینه ی بی عشق تو غیر از گل نیست
شهرک قائمیه تابستان ۱۳۸۳
فضل الله نکو لعل آزاد ...
ما را در سایت فضل الله نکو لعل آزاد دنبال می کنید
برچسب : بی وفا,بی وفا شعر,بی وفا رفتم که رفتم,بی وفا به انگلیسی,بی وفا فیلم,بی وفا نگار من,بی وفا محسن ابراهیم زاده, نویسنده : blalazad6 بازدید : 295 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 17:14