باج به شغاد ندادن یا باج به شغال ندادن؟

ساخت وبلاگ

باج به "شغال" ندادن یا باج به "شغاد" ندادن؟

هر دم از این باغ بری می‌رسد
تازه‌تر از تازه‌تری می‌رسد

همان‌طور که در مطلب (گرگ باران‌دیده) عرض کردم، گروهی همواره در پی یافتن مطالبی هستند که خلافِ باورها و اندیشه‌های مردم باشد تا با رونماییِ آن در سپهر رایانه‌ی گوگل (فضای مجازی گوگل) و شبکه‌های گروهی جنجال به‌پا کنند و خود را به‌گونه‌ای مطرح سازند.
این گروه از این‌که در مطلب‌های خود به مخاطبان خود بگویند، تا کنون در مورد فلان مطلب اشتباه فکر می‌کردید و درست آن چنین است، احساس غرور کرده و گمان می‌کنند، به دلیل پی بردن به چند مورد ادبی (آن هم به گونه‌ای نادرست) در دانش ادبیات فارسی به درجه‌ی متعالی رسیده‌اند، تو گویی از روز ازل به درستیِ تمامیِ مطالبِ هستی آگاهی داشته و دارند. حال اگر پیام‌شان با شاهدمثال همراه و هدف نهایی‌شان بالا بردن سطح آگاهی مردم باشد، باز قابل ملاحظه است اما صد افسوس که بیشترِ این افرادِ خودنما، علاوه بر اینکه راهبرد مناسبی نداشته، دارای سواد ادبی نیز نبوده و در زمینه‌ی ارائه‌ی شاهدمثال و منابع مربوطه تهیدستی بیش نیستند!
بدیهی است، منظور از چند سطر یادشده این نیست که از نظر من هر چه مورد تایید عوام و حتا خواص باشد، به‌ضرس قاطع درست است، نه اما کار چنین افراد نیز پخته و مودبانه نیست و چنانچه کسی درست بیندیشد، درمی‌یابد که اصولا خودنمایی شیوه‌ی پسندیده‌ای نیست!
بعد از جنجال به‌پا کردن گروهی از این بزرگواران در سپهر رایانه و نادرست دانستن ناآگاهانه‌ی این مصرع سعدی؛ "بنی‌آدم اعضای یک‌دیگرند" و کنایه‌های "خواب زن چپ است" و "گرگ باران دیده" و دیگر موارد، این‌بار نوبت به اصطلاح کنایه‌ای "باج ندادن به شغال" رسید، گویی
مَثَل‌ها وحی منزل هستند و نمی‌توانند، به دلیل‌های گوناگون تغییر یابند و یا به‌روز شوند!
فردوسی توسی می‌گوید؛
بزرگان ایران و هندوستان
ز رستم زدندی همی داستان

چنان بد که هر سال یک چرم گاو
ز کابل همی‌خواستی باژ و ساو

در اندیشه‌ی مهتر کابلی
چنان بد کزو رستم زابلی

نگیرد ز کار درم نیز یاد
از آن پس که داماد او شد شغاد

چو هنگام باژ آمد آن بستدند
همه کابلستان بهم بر زدند

چنین گفت با شاه کابل نهان
که من سیر گشتم ز کار جهان

برادر که او را ز من شرم نیست
مرا سوی او راه و آزرم نیست

بسازیم و او را به دام آوریم
به گیتی بدین کار نام آوریم

چنین داد پاسخ به رستم شغاد؛
که از شاه کابل مکن نیز یاد

مرا بر سر انجمن خوار کرد
همان گوهر بد پدیدار کرد

همی‌گفت تا کی از این باژ* و ساو
نه با سیستان ما نداریم تاو

ازین پس نگوییم کو رستم است
نه زو مردی و گوهر ما کم است
لغت‌نامه‌ی دهخدا
باژ
خراج است و مانند گزیت باشد که به پادشاه دهند. یعنی؛ باج
هم‌چنین
گَزیَت
معرب آن جزیه است
از لغت‌های آرامی است که دیرگاهی است، در زبان فارسی درآمده است!


برخی به استناد بیت‌های یادشده‌ی بالا بر این باورند؛ در شاهنامه آمده؛ شاه کابل دختر خود را به "شغاد" می‌دهد و از آنجا که نامبرده برادر ناتنی رستم بود، توقع داشت، رستم در زابل، از کابلی‌ها باج و خراج نگیرد و گرفتن مالیات را به او واگذار کند. چون مردم از رستم پیروی می‌کردند، می‌گفتند؛ تا رستم هست ما باج به "شغاد" نمی‌دهیم! از این روی می‌گویند؛ "شغاد" به‌دلیل شباهت ظاهری و لفظی در گفت‌وگوی مردم جای خود را به "شغال" داده است و اصطلاح مثلی《باج ندادن به شغال》نادرست و اصل آن《باج ندادن به شغاد》است!
توضیح اینکه؛ گروهی "باج ندادن به شغال" یا "شغاد" را ضرب المثل نامیده‌اند، در حالی‌که اصطلاحی مَثَلی است.
تفاوت مَثَل و کنایه با اصطلاح مَثَلی و کنایه‌ای
اصطلاح مَثَلی، کنایه‌ای است که نه دارای فاعل و مفعول است و نه به کسی یا چیزی اشارت دارد و نه دارای زمان خاصی است، در حقیقت خمیرمایه‌ی اولیه‌ی "مَثَل" و "کنایه" است! مانند: (از آب کره گرفتن)، (ابرو درهم کشیدن)، (آیه‌ی یاس خواندن)، (از کوره در رفتن) و (از کاه کوه ساختن) و ...

حال این که سروده‌ی فوق تا چه میزان می‌تواند، در این زمینه (یعنی ارتباط آن با اصطلاح مَثَلی ذکرشده) مورد استناد قرار گیرد، خواننده‌ی آگاه خود بهتر می‌داند و ما آن را مردود نمی‌شماریم و هیچ‌گونه اعتراضی از سوی ما به پذیرش گزینش دیگران نیست اما آنچه که مهم است، این است که به هنگام بیان اصطلاح مَثَلی مورد اشاره، چه"شغال" گفته شود و چه "شغاد" تاثیری در منظور اصلی ایجاد نمی‌کند، چراکه هر دو مورد دارای معنایی نزدیک به یکدیگرند و می‌توانند، در زمینه‌های مربوطه مورد استفاده قرار بگیرند، با این تفاوت که "شُغال" به‌روز است و با صفت‌هایی که این حیوان دارد، معنای بهتری را به شنونده یا خواننده‌ی مطلب القا می‌کند و دلیلش این است که؛
اولا مردم با صفات شغال، این‌که حیوانی لاشه‌خوار، قلمروطلب، فرصت‌طلب و مظهر نیرنگ و فریب است و سخت از شیر می‌ترسد، آشنایی کامل دارند و هر کس عبارت مورد بحث را بشنود، به راحتی به معنای کنایه پی می‌برد، در حالی‌که شخصیت "شغاد" بر بیشتر مردم، مهجور و پوشیده است و شنونده برای درک کنایه می‌بایست پس از یافتن نشانی مرجع به شاهنامه‌ی فردوسی یا لغتنامه‌ی دهخدا رجوع کند و ...
ثانیا این کنایه با نام "شُغال" در افواه مردم جا افتاده و چیزی که در اذهان جای گیرد، حذف و تغییر آن تقریبا محال است.
همان‌طور که در بالاتر عرض شد، این گروه در توجیه مَثَل "باج به شغاد ندادن" می‌گویند؛ منظور این است؛ تا رستم هست، به شغاد باج نمی‌دهیم و این در حالی است که از اصطلاح مَثَلی مورد نقد ایشان نیز همین معنا اراده می‌شود، یعنی؛ تا شیر هست، به شغال باج نمی‌دهیم و مردم نیز همین معنا را اراده و دریافت می‌کنند. "شیر" در برابر "رستم" و "شغال" در برابر "شغاد"
یک مورد دیگر اینکه؛ عبارت مورد بحث ما به همین صورت که در گفت‌وگوهای مردم رواج دارد، در کتاب امثال و حکم مرحوم دهخدا ضبط شده است!

و این بدان معناست که علامه دهخدا آنچه را که در گفت‌وگوهای مردم ساری و جاری بوده، در کتاب امثال و حکم خود آورده، وگرنه در نمونه‌ی دوم، "شغاد" هرگز در اردستان نبوده تا کسی بخواهد، او را مثال بزند و قطعا این بزرگواران می‌دانند، در جایگاهی نیستند که بتوانند، بر علامه دهخدا خرده بگیرند و یا بدون توجیه علمی و شاهدمثال برخلاف نظرشان به صدور فتوایی بپردازند و سخنی به‌گزاف بر زبان برانند!
حال ضمن این‌که هر دو مورد می‌توانند، در گفت‌وگوها مورد استفاده قرار بگیرند، تاکید می‌کنم که از "شغال" مفهوم‌ بیشتری نسبت به "شغاد" برمی‌خیزد!
بسیار بدیهی است که در به‌کارگیری مَثَل مربوطه چه از "شغاد" بهره برده شود و چه از "شغال" مهم به نظر نمی‌رسد، بلکه همین که پیام اصلی افاده و منظور نهایی ابلاغ شود، بسنده است!
دیگر این‌که؛ به‌نظر می‌رسد، در چند قرن گذشته "شین" در "شغاد" مفتوح بوده، نه مضموم، چراکه فردوسی در سروده‌های خود آنرا با "نَهاد" و "مَباد" قافیه قرار داده است؛

ز گفتار او تنگ‌دل شد شَغاد
برآشفت و سر سوی زابل نَهاد

به‌جز کام و آرام و خوبی مَباد
ورا نام کردش سپهبد شَغاد

البته فراموش نمی‌کنیم، چنانچه قافیه‌ها با ضمه هم ساخته و پرداخته می‌شد، کاملا درست بود اما اینکه هر دو قافیه‌ی موجود (مَباد و نَهاد) با فتحه آغاز شده، این اندیشه را در ذهن آدمی تداعی می‌کند که "شَغاد" با فتحه‌ی "ش" مد نظر فردوسی بوده، نه‌ "شُغاد" به‌ویژه این‌که مرحوم‌ دهخدا در معنای آن به‌ضرورت زمانی، ا‌ول "شَغاد" را آورده، بعد "شُغاد" و این‌طور به‌نظر می‌رسد، "شُغاد" با ضمه‌ی "شین" نسبت به "شَغاد" با فتحه‌ی "ش" لفظی جدیدتر است و این بدان معناست که به‌نظر نمی‌رسد، مردم "شُغال" را به‌خاطر شباهت لفظی با "شُغاد" اشتباه گرفته باشند!

لغت‌نامه‌ی دهخدا
شغاد [شَ شُ] نام برادر رستم
به باور من دوستان برای نوشتن مطلب و گفتگوی بیشتر در این زمینه، دستهای خود را خسته و گلوی خود را پاره نکنند، زیرا همان‌گونه که در گذشته‌تر عرض کردم، اصطلاح مَثَلی با هر دو لفظ دارای معنی است و در این زمینه "شغال" رایج و دارای شاهدمثال در ضبط اصطلاح مَثَلیِ مربوطه است. حال از منتقدان مخالف می‌بایست پرسید؛ آنان برای درستی نظر خود در این زمینه چه شاهدمثالی در ضبط اصطلاح مَثَلیِ خود دارند!
پایان سخن این‌که؛ برخی بی‌تعمقی در نوشتار و بی‌دقتی در گفتار را به‌جایی رسانده‌‌اند که هر چه از دهان مبارک‌شان بیرون آید، می‌گویند و همان را می‌نویسند. برای نمونه می‌گویند؛ (بنی‌آدم اعضای یک‌دیگرند، خواب زن چپ است، به شغال باج ندادن و ...) غلط است، حال ممکن است، کسی اصطلاحات مَثَلی، مثل‌ها، مصاریع، ابیات و ... را در جای خود و یا درست به‌کار نبرد اما نمی‌توان به‌طور یقین آن را غلط دانست، چراکه ممکن است هر دو یا چند نمونه درست و دارای معنا و پیام باشند اما برخی عبارات رایج و مورد نظر پیشینیان نباشند! برای نمونه مَثَل (ما به الاغ باج نمی‌دهیم) هم بی‌عیب و درست است که در توجیه آن می‌توان مثلا گفت؛ تا زمانی که گرگ هست ما به الاغ باج نمی‌دهیم. منتها نمونه‌ی یادشده مَثَل رایج در گفت‌وگوهای مردم نیست. خب، این کجایش غلط است؟ این را نمی‌گویند غلط، می‌گویند؛ اصطلاح مَثَلیِ مورد نظر نیست!
توصیه‌ی من به چنین افراد شتاب‌زده این است، اندکی بر مطالعه‌ی خود بیفزایند و معنای "غلط" را دریابند تا مردم را با بافته‌های خود گمراه نسازند، منقح کردن مَثَل‌ها، اصطلاحات مَثَلی، کنایه‌ها، استعاره‌های مجازی و مانند آن پیشکش وجود مبارک‌شان!

فضل الله نکولعل آزاد
کرج. ۲۵ فروردین ۱۴۰۳

www.lalazad.blogfa.com
www.f-lalazad.blogfa.com
www.nekoolalazad.blogfa.com
www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com
www.faznekooazad.blogfa.com
www.nekooazad.blogfa.com

نوشته شده توسط فضل الله نکولعل آزاد در شنبه بیست و پنجم فروردین ۱۴۰۳ |

فضل الله نکو لعل آزاد ...
ما را در سایت فضل الله نکو لعل آزاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : blalazad6 بازدید : 5 تاريخ : دوشنبه 3 ارديبهشت 1403 ساعت: 13:28