آیا اسم‌هایی که دارای ساختار درست دستوری و معنوی نیستند، می‌بایست ویرایش شوند؟

ساخت وبلاگ

آیا اسم‌هایی که دارای ساختار درست دستوری و معنوی نیستند، می‌بایست ویرایش شوند؟

در یکی از صفحه‌های ادبی اینستاگرام خواندم، ادیبی در پاسخ به سوال مخاطبی مبنی بر اینکه؛ با نام‌ها و ترکیب‌های غلط آن‌ چه باید کرد، نوشته بود، تمامی نام‌ها می‌بایست از حیث دستوری و معنوی دارای ساختاری درست باشند و باید به‌طور دقیق با تفحص و تحقیق تمامی واژگان به‌ویژه اسامی زبان فارسی را بررسی کرد و چنانچه مشاهده شود، واژه‌ی مرکبی یا ترکیب نامی چه از حیث ساختاری دستوری و چه از لحاظ معنوی به‌غلط پدید آمده، ویرایش گردد.
عرض شود که اصولا چنین کلام بی‌تعمقی از یک ادیب، ابراز عقیده‌ی جالبی به‌نظر نمی‌رسد!
اولا؛ از یک‌سو در تمامی زبان‌های این دنیای پهناور چنین پدیده‌ای؛ غلط‌نویسی، غلط‌گویی و به‌کارگیری واژگان نامربوط در جملات و نظایر آن مرسوم است. (مانند؛ عبارات فرانسوی؛ ouvrir le feu به‌معنای "آتش گشودن" در حالی‌که قاعدتا "آب" را باز می‌کنند، نه "آتش" را که هیچ تناسبی با باز شدن ندارد و پرواضح است که عبارت مذکور به‌معنای "شلیک کردن" است. همچنین؛ prendre un Bain به‌معنای "حمام گرفتن" که انگلیسی‌ها هم دقیقا با همین ترکیب می‌گویند؛ to take a bath در حالی‌که "حمام" گرفتنی نیست. فرانسوی‌ها می‌گویند؛ compter sur quelqu' un به‌معنای "حساب کردن روی کسی" که معنای اصلی آن می‌شود؛ "اطمینان خاطر داشتن به کسی" و این در حالی است که از عبارت "حساب کردن روی کسی" معنای دیگری افاده می‌شود. انگلیسی‌ها هم با همین ترکیب می‌گویند؛ to count on فرانسوی‌ها می‌گویند؛ prendre un taxi به‌معنای "تاکسی گرفتن" در حالی که تاکسی گرفتنی نیست و متاسفانه عبارات فوق با ترجمه‌ی واژه‌به‌واژه به همین صورت به‌وسیله‌ی مترجمان ناوارد کم‌تعمق وارد زبان فارسی شده است. جان کلام این‌که؛ هیچ‌کدام از موارد فوق در معنای حقیقی خود به‌کار گرفته نشده و دارای معنایی مجازی‌اند)
و از دیگر سوی، این از خاصیت‌های همه‌ی زبانهای ترکیبی دنیا است که صاحبان زبان‌های ترکیبی می‌توانند، دست به ایجاد واژه‌های مرکب بزنند، ترکیب‌هایی که احتمال می‌رود، دو واژه معنای اصلی خود را از دست بدهند و به همراهی یکدیگر معنای جدید ثالثی را پدید آورند. (مانند؛ اصطلاح "سرماخوردن" و "زمین‌خوردن" که کسی توانایی خوردن آن دو مورد را ندارد)
ثانیا؛ اصولا مگر چنین اقدامی《ویرایش واژگان》امکان‌پذیر است؟ گیریم، زبان ما ویرایش شود، آیا فتوادهنده در اندیشه‌ی استقبال آینده‌ی مردم از چنین تغییر و تحولات بوده‌اند؟ یعنی؛ آیا در جریان این امر قرار دارند که به احتمال قریب به یقین این‌گونه ویرایش‌های زبانی مورد توجه مردم قرار نمی‌گیرد؟ حال گیریم، تمامی مردم از این دگرگونی‌های زیان‌آور استقبال کنند که به‌دلایلی این امر میسر نیست، (چه کنیم؟ به هر حال غلط ننویسیم یا غلط بنویسیم؟) (آیا پذیرش واژگان از سوی مردم تجویزی است یا کاربردی؟) در آن صورت شعرها و متون پیشینیان را چه باید کرد؟ باید به‌دور انداخت؟ آیا می‌توانند، توضیح دهند که چند دهه پس از ویرایش، جوانان نسل بعد معنا و مفهوم شعرها و متون پیشینیان را چگونه می‌بایست دریافت کنند؟ آیا می‌دانند، چند دهه بعد، برای استفهام آن باید مترجمی را به استخدام خود درآورند؟
روزی یکی از دوستان زبان‌شناس ادیبم، دکتر "م.پ" در پاسخ به‌چنین اظهارنظرهایی به این‌حقیر عرض کرد؛ ((غالبا کسانی‌که بیش‌تر از نوک دماغشان را نمی‌بینند، چنین کلام ایده‌آلیستی بر زبان خود می‌رانند، در حالی‌که باید رئالیستی اندیشید و واقعیت‌گرا بود. این‌کار به دلایلی غیرممکن و نشدنی است!))
ادیبان زبان‌شناس به‌خوبی می‌دانند، این‌که هر چه واژگان و اسامی از روی قاعده شکل گیرند، اصولی‌تر و بهتر است، در آن تردیدی نیست اما این را هم باید پذیرفت که ویرایش واژگان ولو دارای ساختاری نادرست که در اذهان جمهور مردم جا افتاده و در افواه توده‌ها نیز جاری و ساری بوده و است، بدون تردید میسر نیست! برای نمونه ویرایش واژگان سطرهای پایین به‌دلایلی که (ان‌شاءالله تعالی) ذکر خواهد شد، امری زیان‌آور و در واقع نوعی آب در هاون کوبیدن است.

(سرما)


همان‌طور که در مطالب گذشته‌تر بیان شد؛ (زبان معیار یا کهنه) واژه‌ی «سرما» از حیث دستوری غلط است!
اسم «گرما» از صفت «گرم» اخذ شده اما اسم «سرما» از هیچ صفتی برگرفته نشده و در زبان فارسی صفتی با نام «سَرم» موجود نیست.
از حیث دستوری «سرما» غلط و «سردا» درست است. در واقع "سرما" از "گرما" شبیه‌سازی شده است! (که البته "شبیه‌سازی" خود نوعی قاعده محسوب می‌شود) بنابراین کاربرد مردم بر قواعد دستوری مقدم است، چراکه اول واژگان به‌وسیله‌ی مردم شناسنامه می‌گیرند، بعد ادبا با یاری زبان‌شناسان از روی آن قاعده صادر می‌کنند. حال چنین واژگانی که در متون کهن و جدید به‌کار رفته‌اند و در محاوره‌های امروزی کاربرد دارند، در صورت ویرایش در اذهان نسل بعد، نامانوس و مهجور جلوه می‌کند.

زمستان و سرما به‌پیش اندرست
که بر نیزه‌ها گردد افسرده دست
(
فردوسی)

در این سرما به کوی او گریزیم
که مانندش نزاید کس ز مادر

(مولوی)

آن شد که به سرما نتوانی آمد
رفت آنکه دلت به مهر ما گرم نبود

(سعدی)

دفع سرما را قفس کردند زاهن پس در او
بچه‌ی طاووس علوی آشیان افشانده‌اند
(
خاقانی)

گاه ز سرما لبم کفیده چو پسته
گاه ز گرما تنم تفیده چو اخگر
(
قاآنی)

آب نَبُد او که به سرما فِسُرد
شانه نبود او که به مویی شکست
(
رودکی)

شور دندان بهم خورده سرمازده است
کس نرفتی به عدم هستی اگر جا می‌داشت
(
بیدل دهلوی)

سوز سرما گذشتی از روزن
راست چون نوک سوزن از دیباه
(
محمدتقی بهار)

سحاب از تاب سرمای زمستان
به یکدیگر زدی از ژاله دندان
(
وحشی بافقی)

روز تو یک روز به پایان رسد
نوبت سرمای زمستان رسد

خوابگه آن را که سمور و خز است
کی غم سرمای زمستان ماست
(
پروین اعتصامی)

وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که
سرما سخت سوزان است
(مهدی اخوان ثالث)

در این سرمای تنهایی بسی بر خویش می‌لرزم
نمی‌داند کسی افسرده‌جانان را چه پیش آمد

(مهدی سهیلی)

(قند، قناد، قنادی)
در اینجا "قند" که معرب "کند" فارسی است، از روی قاعده‌ی عربی و نه فارسی دارای صیغه‌ی مبالغه‌ و بیان‌گر《صفت شغلی قناد》گردیده و در نتیجه به همراهی حرف "ی" دست به ایجاد نام محل کار "قناد" به "قنادی" زده و این در حالی است که ما در زبان فارسی چنین قاعده‌ای نداریم!

چنانچه مرحوم علامه دهخدا می‌فرمایند:
لغت‌نامه‌ی دهخدا
قناد

[ساخته شده] از عربی، صفت، اسم
قندساز و حلوایی
(آنندراج)
قندریز. شیرینی‌ساز
(یادداشت مؤلف)
شیرینی‌فروش. شیرینی‌پز. شکرریز
قنادخانه؛ جائی که قندسازان در آنجا قند سازند

(غیاث‌اللغات) (آنندراج)


(قاشق چای‌خوری)
شبیه‌سازی از قاشق مرباخوری یا غذاخوری، چراکه با قاشق چای‌خوری، کسی چای نمی‌خورد، بلکه مردم با آن چای را هم می‌زنند؟ و این در حالی است که می‌بایست نامش "قاشق چای هم‌زن" باشد اما به "چای‌خوری" معروف است.
اکثر زبان‌شناسان آمریکا (از جمله؛ نُوام چامُسکی) معتقدند که هرچه مردم می‌گویند، درست است اما در زبان فارسی این امر جای‌جای با حفظ رعایت حقوق پیشینیان یعنی؛ شاعران و نویسندگان درگذشته که مراجع ادبی نام دارند، میسر است.


(پیچ‌گوشتی)
دبیر حرفه و فن ما مرحوم "موثق" به سال ۱۳۵۲ می‌گفت
؛ در اصل نام آن پیچ‌گَشتی است. چون در پیچ حالت گشتاوری ایجاد می‌کند و مردم به‌وسیله‌ی آن پیچ‌ها را باز و بسته می‌کنند اما اگر فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی هم‌اکنون بگوید؛ از این به بعد به‌جای "پیچ‌گوشتی" بهتر است، بگویید؛ "پیچ‌گشتی" هیچ‌کس جز تعدادی معدود از چنین پیشنهادی پیروی نخواهد کرد. چون نامی که ملکه‌ی اذهان شود، بیرون کردن آن از دل و جان بسیار سخت و گاه غیر ممکن به‌نظر می‌رسد. یکی از دوستان زبان‌شناس و ادیبم می‌گوید؛ نام اصلی آن "پیچ‌گُشا" است. مانند؛ "مهره‌گشا"


دانشکده. زبانکده

ترکیب دانشکده از حیث دستوری نادرست است. چون "کده" به‌عنوان پسوند به واژه‌ای وصل می‌شود که اسم ذات باشد، نه اسم معنی! و منظور از اسم ذات یعنی اینکه؛ دیدنی و لمس‌کردنی باشد. مانند؛ "کتاب" که در صورت گرفتن پسوند می‌شود؛ "کتابکده" اما "دانش" اسم معناست و وجود خارجی ندارد!
اسم ذات و اسم معنی
چیزهایی که بدون وابستگی و به‌صورت کاملا مستقل در خارج از ذهن آدمی وجود دارند و محسوس و قابل دیدن و لمس کردن هستند، نامشان جز اسم ذات است. مانند "کتاب" و اسم‌هایی را که به صورت مستقل در خارج از ذهن وجود ندارند و وابسته به حضور چیز دیگری هستند، اسم معنی می‌گویند. مانند؛ "عقل" و "دانش"
چنانچه دهخدا در تعریف "کده" می‌گوید:

کده
لغت‌نامه‌ی دهخدا
به‌معنی خانه باشد هم‌چون بتکده
(برهان قاطع)


یخچال
لغت‌نامه‌ی دهخدا
یخچال
هرجایی که در آن یخ را نگاهداری می‌کنند. یخدان

(ناظم‌الاطباء)
چاله‌ی عمیق و مسقف که یخ به زمستان در آن ریزند و نگهدارند، تابستان را
(یادداشت مؤلف)
گودی که یخ در آن گذارند.
(آنندراج)
اما در یخچال‌های امروزی چنین پدیده‌ای مشاهده نمی‌شود، چراکه در آن نه چاله‌ای کنده شده و نه خود یخ را نگاه می‌دارند. بلکه در یخچال امروزی آب یخ و میوه و مواد غذایی و ... نگهداری می‌شود.
توضیح اینکه؛ بحث انجمادکننده یا فریزر از این مقوله جداست

(کفش، کفاش، کفاشی)
مانند؛ قند، قناد، قنادی است.
مردم از کفش که به زبان کهن پهلوی است، صفت شغلی کفّاش بر وزن فعّال را آفریده‌اند!
کفّاش واژه‌ای است که از ماده‌ی زبان فارسی "کفش" گرفته شده و با بهره‌گیری از قاعده‌ی زبان عربی به‌صورت مذکور درآمده و سپس توده‌ها مکان تعمیر کفش را با سود جستن از صفت شغلی کفش‌گر، "کفاشی" نام نهاده‌اند!

حال چنانچه با چشم تعمق بنگریم، می‌بینیم، دور کردن چنین نامها و نظایر آن از اذهان‌ عمومی کاری بسیار سخت و نادرست است!
‌●
فضل‌الله نکولعل‌آزاد
http://lalazad.blogfa.com
http://faznekooazad.blogfa.com
http://fazlollahnekoolalazad.blogfa .com
http://f-lalazad.blogfa.com
http://karshenasaneadabiatefarsi.blogfa.com ›
http://www.nekoolalazad.blogfa.com
http://nazarhayeadabi.blogfa.com.
http://nekooazad.blogfa.com
http://www.sadivahaafez.blogfa.com/
اینستاگرام. مطالب ادبی lalazad-40


@
@
«»

نوشته شده توسط فضل الله نکولعل آزاد در چهارشنبه ششم اردیبهشت ۱۴۰۲ |

فضل الله نکو لعل آزاد ...
ما را در سایت فضل الله نکو لعل آزاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : blalazad6 بازدید : 88 تاريخ : دوشنبه 2 مرداد 1402 ساعت: 14:38