وامگیری واژگان
یکی از مدرسان گرامی دانشگاهی در مصاحبهای فرموده:
《پدیدهی قرضگیری یا وامگیری مهمترین عامل استفادهی گویشوران یك زبان از واژگان زبانهای دیگر است. سهدلیل عمده به قرضگیری واژگان منجر میشود.
در مرحلهی نخست، ارتباط متقابل میان دو گروه زبانی باعث ورود لغات به زبان مقابل میشود. این عامل در دنیای كنونی روزبهروز گستردهتر میشود.
دومین عامل طلب و نیاز است. اینكه كسی قرض دهد و در برابر كسی قرض میگیرد. اكنون میبینیم كه زبان فارسی به سوی برخی زبانهای بینالمللی مانند؛ انگلیسی یا دیگر زبانهای پركاربرد دست طلب و نیاز دراز كرده و مدام در حال قرضگیری است، بیآنكه چیزی برای ارایه دادن، داشته باشد. در برخی باور نادرستی وجود دارد، مبنی بر اینكه نمیتوان نام وسیلهای را كه ساخت كشور دیگری است، تغییر داد. در حالیكه چنین نیست. برای نمونه به دو وسیله اشاره میكنم. آیا اكنون به كاربردن كلمهی هواپیما دارای مشكل است؟ زمانی كه این وسیله وارد كشور شد، واژهی مناسب آن نیز به موقع ایجاد شد. این واژه از نظر آوا و معنی، صحیح و در زمان مناسبی به كار برده شد و از هر بُعد واژهی مناسبی برای این وسیله بود اما چه بلایی بر سر واژهی «هلیكوپتر» آمد؟ پس از سالها استفاده از واژهی هلیكوپتر تصمیم گرفته شد كه به آن چرخبال گفته شود كه هیچ معنا و شباهت ظاهری با وسیله نداشت و تلفظ آن نیز بسیار دشوار بود. سپس برادران افغان واژهای بهنام بالگرد وضع كردند و ما نیز همین واژه را بهكار بردیم.》
نقدی بر اظهارنظر ایشان؛
متاسفانه نوشتهی ذکرشده، جایجای مبهم و دارای اشکال است و از یک مدرس دانشگاهی بسیار بعید است که اینگونه به سخن بپردازد!
نخست اینکه؛ جسارتا باید خدمت ایشان عرض کنم؛ از ترکیب "قرضگیری" همان معنای "وامگیری" اراده میشود. بنابراین ذکر هر دو در کنار هم علاوه بر اینکه ضرورتی نداشته بلکه به حشو نزدیک میشود، چون بیشتر مردم میدانند که از ترکیب "قرضگیری" همان معنای "وامگیری" اراده میشود.
دوم اینکه؛ دست طلب و نیاز؟
مخاطبین برای ابراز اندیشه، اول نیاز به واژهی مورد نظر را حس میکنند، بعد در صورت نیافتن معادلی مناسب دست طلب بهسوی واژهی بیگانه دراز میکنند. بنابراین در عبارت《دومین عامل، طلب و نیاز است》میبایست یکی از دو واژهی "طلب" و "نیاز" را حذف و یا دستکم جایشان را با یکدیگر عوض کرد!
سوم اینکه؛ از عبارتهای؛
《اینکه کسی قرض دهد و در برابر کسی قرض میگیرد》 چه معنایی اراده میشود؟ اصولا چه پیوند ذاتی میان آدمی و زبان گفتگو برقرار است که ایشان به زبان شخصیت میبخشند و برای اشارهی زبان فارسی از لفظ "کَس" سود میجویند؟
اگر میخواهند، کوتاهیها را بر زبان فارسی وارد بدانند، باید گفت؛
اگر ذهنهای یخبستهی ما به جُمُودیت دچار شده و با وجود دریای بیکران امکانات زبان فارسی یعنی؛ اشتقاق واژگان، ترکیبها، وندها، گویشهای محلی و بیش از سههزار فعلِ بلاتکلیف مانده، بهموقع معادلسازی نمیکند، گناه زبان فارسی چیست؟
هر چه هست از قامت ناساز بیاندام ماست
ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
(حافظ شیرازی)
مردم هر مرز و بوم بر اساس میزان پیشرفت فناوری و صادرات و واردات و دیگر موارد مربوطه به واژهسازی میپردازند، حال ایشان پاسخ دهند، ما چه چیزی را تولید، کشف و اختراع کردهایم که بخواهیم، آن را به همراه اسمش به دیگر ممالک جهان سوم یا پیشرفته صادر کنیم؟ یعنی، منظورشان از اینکه فرمودهاند؛《اكنون زبان فارسی بهسوی برخی زبانها دست طلب و نیاز دراز كرده و مدام در حال قرضگیری است، بیآنكه چیزی برای ارایه دادن داشته باشد》چیست؟
چهارم اینکه؛ مگر زبان فارسی کمبود امکانات ساختاری واژگان جدید را دارد که دست گدایی بهسوی دیگر زبانها دراز کند؟ یعنی هر کس به ازای هر وامواژهای که از دیگر زبانها دریافت میکند، میبایست بهجایش به صاحبان آن زبان یک واژه هدیه کند؟ بسیار خب! گیریم، واژگان بسیاری برای ارائه کردن داشته باشیم، چگونه میتوان در برابر وامگیری، واژگان بومی را به دیگر زبانها هدیه کرد؟
پنجم اینکه؛ همینقدر میدانم، مردم هیچ سرزمینی نمیتوانند، واژهای را به زور بهخورد دیگر مردم مرز و بومها بدهند! همانطور که در سطرهای پیشین یادآور شدم، چنانچه برای واژگان بیگانه به موقع معادلسازی شود، اصولا این حرفها و حدیثها پیش نمیآید!
در ادامه گفتهاند:
《سومین و خطرناكترین عامل، قرضگیری با هدف كسب منزلت است. این عامل، زبان و فرهنگ یك جامعه را در معرض عقبنشینی یا حذف قرار میدهد. وضع زبان فارسی از این نظر آشفتهتر است، چرا كه عامل سوم به این معنا است كه بهكاربرندگان یك زبان احساس میكنند اگر از یك فرهنگ یا زبان دیگر قرض بگیرند، باعث كسب منزلت و جایگاه آنان میشود》
پاسخ؛
مطلب مذکور بهقول خودشان مربوط میشود، به فرهنگ کاربران زبان، نه خود زبان فارسی! ایشان در اینجا درست فرمودهاند و برای رفع این معضل میبایست مردم را با فرهنگ اصیل ایرانی آشنا و علت واقعی این کمبودها و عقدهها را جستجو کرد. باید با آموزشها به اینگونه اشخاص تفهیم کرد که زبان وزین فارسی علاوه بر اینکه از دیگر زبانها پایینتر نیست، بلکه یک سر و گردن نیز بالاتر است. مگر واژگان ما از حیث توانمندی و زیبایی از دیگر زبانها پایینتر است؟ این حقیر ضمن احترام به تمامی زبانهای روی زمین میگویم؛ حاضر نیستم، حتا یک واژه از زبان فارسی را با همهی زبانهای دنیا عوض کنم اما بسیاری از خودگمکردگان خود را حقیر فرض کرده و میپندارند، (جز بهکارگیری واژگان و اصطلاحهای بینالمللی که کماکان برای هیچ زبانی خطرساز نیستند) با استفاده از واژگان بیگانه در گفتارها و نوشتارهایشان میتوانند، به جایگاهی رفیع دست یابند. اینگونه موارد نه تنها در این مرز و بوم بلکه در دیگر کشورها نیز موجود است. مثلا در زبان ترکی استانبولی به "بابا"ی زبان فارسی همان "بابا" میگویند اما برخی بسیاری از دختران ننر و لوس ترکیه از لفظ انگلیسی "ددی" dady انگلیسی بهره میبرند و گمان میکنند، بدین وسیله یک قدم به اروپائی شدن نزدیکتر میشوند.
خطرناکتر از اینگونه موارد تغییر نحو زبان یک ملت است.
برای نمونه، در ترجمهی برنامههای ماهوارهای بهزبان ترکی استانبولی، عبارات دقیقا هماهنگ با نحو زبان بیگانه برگردان "ترجمه" و خودزبانی "دوبله" میشود که به باور من کاری ناپسند است. برای نمونه، در زبان اصلی فیلم، وقتی با کسی که از موضوعی میرنجد، میخواهند، سر صحبت را باز کنند، میگویند؛ (حرف بزنیم؟) و طرف مقابل در پاسخ به او میگوید؛ (حرف بزنیم!) و این در حالی است که ما در نحو بیان زبان فارسی چنین پیامی را برای نمونه اینگونه بیان میکنیم؛ (میشه، یا موافقی یا میای چند دقیقه با هم حرف بزنیم یا صحبت کنیم؟) و مخاطب در پاسخ میگوید؛ (موردی نداره!) یا (باشه موافقم!) یا (باشه اشکالی نداره!) البته این را هم میپذیریم که دوبلهکننده از حیث زمانی تا هنگامیکه لبهای بازیگر باز و بسته میشود، زمان دارد، تا کلامش را بیان کند اما این محدودهی زمانی نمیبایست موجب شود که مترجم به ترجمهی لفظبهلفظ نحو بیگانه بپردازد!
طبق همین قاعده مثلا تلفن همراه کسی زنگ میخورد و نمیخواهد، پاسخ دهد. شخصی از او میپرسد، (تلفن رو جواب نمیدی) و مخاطب در پاسخش میگوید؛ (تلفن رو جواب نمیدم) در حالی که ما در زبان فارسی مثلا میگوییم؛ (نه) یا (نه، جواب نمیدم) یا (نه، نمیخوام جواب بدم) و ...
در زبان فارسی اگر بخواهیم، کسی را بهجایی دعوت کنیم، مثلا میگوییم؛ (امشب اگر کاری نداری بیا بریم، رستوران) اما در برگردان و خودزبانی طبق نحو بیان زبان بیگانه، اینگونه بیان میشود؛ (امشب چهکارهای؟ بریم، رستوران؟)
امروزه در زبان محاورهای خودمان بسیاری از مردم بهجای واژهی "مال" از واژهی "برای" بهره میبرند و این دقیقا گرتهبرداری از زبان بیگانه است که انگلیسیزبانها مثلا بهجای اینکه بگویند؛
"این کتاب مال من است" (this book is mine)
گاهی از این نوع نحو بهره میبرند و میگویند:
(This book is for me) (این کتاب برای من است)
بسیار خب! در اینجا "نحو" یا شیوهی بیان تغییر مییابد و ترجمهی لفظبهلفظ آن برای زبان فارسی زیانآور است و کمکم با درک معانی متون و سرودههای پیشینیان فاصله میگیرد!
و یا همینطور عبارت؛
(آن را نمیتوانی داشته باشی)
بهجای عبارت:
(نمیتوانم آن را به شما بدهم)
یعنی اینکه، شما این توانایی را ندارید که بتوانید، فلان چیز را در اختیار داشته باشید.
و یا عباراتی نظیر:
(میتوانم از اتومبیل شما استفاده کنم)
بهجای:
(آیا اتومبیلتان را در اختیار من قرار میدهید)
از عبارت اول این معنای لفظبهلفظ اراده میشود که (آیا من این توانایی را دارم تا از اتومبیل شما استفاده کنم) که البته در اینجا (توانستن) معنای (مجاز بودن عملی) را افاده میکند. یعنی اجازه هست تا من از ....
یا مثلا در فضای مجازی بهجای نوشتن "خداحافظ" مینویسند؛ "فعلا" [یعنی؛ در حال حاضر خداحافظ] و چنین اقدامی بعدها در محاورهها بهصورت لفظ درمیآید و پس از آن در نوشتارها دارای کاربرد فراوان میشود.
اینگونه نحوهپذیریها این توانایی را دارند تا آسیبهای جبران ناپذیری به زبان ما وارد سازند.
بهاعتقاد من گروهی که در محاورهها و نوشتارهای روزمرهی خود عالما و عامدا تلاش میکنند، از نحو بیان زبان بیگانه و یا با در دست داشتن معادلی مناسب در زبان فارسی، از واژگان غیر بومی بهره برند، افرادی هستند که دارای عقدهی حقارتاند و در خود کمبودی را حس میکنند و اینکه روی آوردن به واژگان زبان بیگانهای را حمل بر عزت نفس خود قلمداد میکنند، باید گفت؛ اسیر اوهام شدن حد و مرزی دارد و نباید پا را فراتر از آن نهاد!
در آخرین قسمت اظهارنظر ایشان باید عرض کنم که بله میتوان برای وسیلههایی که از کشور بیگانه وارد میشود، بیدرنگ معادل فارسی در نظر گرفت و چنانچه در گذشتهتر کسی پیگیر دیگر مطالبم بوده، قطعا مشاهده کرده که بارها و بارها عرض کردهام، تغییر نامهای زبان بیگانه چندان ضرورتی ندارد و دلیلش را هم بارها عرض کردهام؛ از آنجاکه اسامی زبان بیگانه، همانند واژگان مرده عمل میکنند لذا برای هیچ زبانی خطرساز نیست، بهویژه اینکه هیچ اشتقاقی از آنها برنمیخیزد و جدا از آن اگر حدود سی یا چهل سال از بهکارگیری واژهای غلط یا اسامی بیگانهای به وسیلهی جمهور مردم بگذرد، کاربرد آن واژه، مجاز میشود! مانند: تلفن. آژانس. رادیو تلویزیون و ...
چنانچه مشاهده کردید، کسی نیز در فرهنگستان ادب قادر نبود، برای این نامها معادلی مناسب در نظر بگیرد که بر سر زبانها رایج شود. حتا به جای بهکارگیری اسم موبایل نام (تلفن همراه) را پیشنهاد دادند. یعنی: ترکیب دو واژهی انگلیسی و فارسی "تلفن" و "همراه" و گمان نمیکنم، ترکیب "دورگو" و نظایر آن بتوانند، دارای کاربرد شوند.
اسامی تلویزیون و ویدئو و سیدی و ... نیز از این امکان برخوردارند تا تغییر نیابند و با همین نام بیان شوند!
برای نمونه تمام مردم جهان "کامپیوتر" را "کامپیوتر" و "اتم" را "اتم" به لفظ در میآورند و زمانیکه واژه یا عبارتی ملکهی اذهان شد، دیگر پاک کردن آن از حافظهها مشکل و گاه غیرممکن میشود و اما دربارهی ترکیب "هواپیما" که ایشان فرمودهاند؛ بهموقع واژهسازی شده است. من واقعا نمیدانم، ایشان اینگونه تلقیهای نادرست را از چه منبعی بهدست آوردهاند! تا آنجا که بهیاد دارم، ما تا سال ۱۳۵۰ از لفظ "طیاره" بهره میبردیم و در دبستان به ما آموختند که از این به بعد میبایست از لفظ "هواپیما" سود بجوییم اما چنانچه در آسمان هواپیمایی مشاهده میکردیم، آن را طبق عادت همیشگی که از کاربردهای فراوان گذشتهیمان سرچشمه میگرفت، باز "طیاره" میخواندیم و از آنجا که ما در دوران تحصیلی دبستانی بهمعنای معادلسازی واقف نبودیم و نمیدانستیم که "طیاره" واژهای است، قدیمی و دارای معانی گوناگون و وابسته به زبان عربی، برای اینکه نام آن را از ذهنمان بیرون کنند، نمیگفتند که نام این وسیله قدیمی است، بلکه میگفتند؛ "طیاره" وسیلهای است، ملخدار و قدیمی و جدیدتر آن را باید "هواپیما" خطاب کرد. خوب بهیاد دارم، همیشه دانشآموزان با همکلاسیها و دوستان خود بر سر اینکه فلان وسیلهی پرواز "طیاره" است یا "هواپیما" (یعنی؛ ساختارش به سبک قدیمی است یا جدید) بحث داشتند، تا اینکه کمکم ترکیب "هواپیما" بر سر زبانها جاری و تمامی این بحث و جدلها به پایان رسید و در نهایت به باد فراموشی سپرده شد!
لغتنامهی دهخدا
طیاره
عربی. کشتی سریع تیزرو. ترازوی راست. قسمی ترازو. کنایه از اسب تیزرفتار
○
همانطور که ملاحظه فرمودید، از اسم مذکور چند معنا اراده میشود. بنابراین یکی از انگیزههای تغییر نام آن همین چند معنایی بوده که برخی مربوط به وسیلهی حمل و نقل زمینی میشود.
لغتنامهی دهخدا
طیر
پریدن. شتافتن. مقابل وحش. پرنده. مرغ. طائر. پَروَر. جمع آن طیور یا اطیار
○
از آنجا که "طیر" بهمعنای پریدن است، "طیّاره" را همخانوادهی آن فرض کرده و در گذشتهتر بهعنوان وسیلهی حمل و نقل هوایی نامگذاری کردند.
فرهنگ فارسی عمید
طیّاره
(عربی. منسوخ) اسمی قدیمی. جدید آن [هواپیما]
نوعی کشتی تندرو (قدیمی) پرنده
●
نکتهی آخر اینکه فرمودهاند؛
(پس از سالها استفاده از واژهی هلیكوپتر تصمیم گرفته شد كه به آن چرخبال گفته شود كه هیچ معنا و شباهت ظاهری با وسیله نداشت و تلفظ آن نیز بسیار دشوار بود. سپس برادران افغان واژهای بهنام "بالگرد" وضع كردند و ما نیز همین واژه را بهكار بردیم!)
در پاسخ باید عرض کنم؛
ای مگس! عرصهی سیمرغ، نه جولانگه توست!
عرض خود میبری و زحمت ما میداری؟
(حافظ شیرازی)
باور بفرمایید، این یک مورد را نمیدانم، چگونه پاسخ دهم که بتوانم، با خویشتنداری، شدت خشم خود را انعکاس ندهم! آخر یکی بیاید به این بزرگوار بگوید؛ سرور گرامی! اگر زبان فارسی از شما بخواهد که دربارهاش اینگونه به دفاع نپردازید و کلامی بر زبان نرانید، چه کسی را باید ببیند؟ چنانچه دربارهی مطلبی اطلاعی در دسترس ایشان نیست، مگر مجبور است، به اظهارنظر بپردازد؟ ایشان چرا حقایق را وارونه جلوه میدهند؟
در وهلهی اول باید عرض کنم، یعنی چه تلفظ "چرخبال" بسیار سخت است؟ هماکنون هرکس میتواند، این ترکیب را بدون کوچکترین اشتباهی دهبار بر زبان جاری سازد. ایشان که تلفظ یک ترکیب برایشان نه دشوار، بلکه بسیار سخت است، چگونه به خود اجازه میدهند؛ در امور ادبی به اظهار نظر بپردازند و خود را صاحبنظر فرض کنند؟
دوم اینکه؛ عبارت (برادران افغان) نادرست و عبارت (برادران افغانستانی) درست است.
سوم اینکه؛ ترکیب زیبای "بالگرد" از مصوبههای فرهنگستان زبان فارسی است که در اوایل دههی پنجاه، از سوی بزرگان فرهنگستان بهجای "هلیکوپتر" پیشنهاد داده شد که متاسفانه مورد استفادهی مردم قرار نگرفت و به زیر غبار فراموشی دفن شد و در دههی هفتاد یک روزنامهی داخلی خودنما ترکیب "چرخبال" را که ساخته و پرداختهی برادران افغانستانی بود، بهنام خود تجویز کرد و چنانچه برنامههای ماهوارهای افغانستانیها را مشاهده کنید، گاهگاهی میبینید که در اخبار روزانهی خود هماکنون نیز از لفظ "چرخبال" بهجای "هلیکوپتر" بهره میبرند. بنابراین برخلاف زعم این مدرس بزرگوار ترکیب "بالگرد" ساختهی فرهنگستان زبان فارسی است و ترکیب "چرخبال" پرداختهی افغانستانیها!
این حقیر در اوایل دههی هفتاد، یعنی؛ اوایل دورهی جدید آغاز بهکار فرهنگستان زبان فارسی گاهی با این سازمان حشر و نشر داشتم. اتفاقا به نشانهی اعتراض عرض کردم، ترکیب "چرخبال" مطبوع و گوشنواز نیست. بانویی عرض کرد؛ این پیشنهاد روزنامهی (...) است و ما بارها به آنها اخطار دادهایم، در مورد چیزی که از دانش آن آگاهی ندارند، دخالت ندارند اما گویا گوششان به این حرفها بدهکار نیست، شما اگر میتوانید، سد راهشان شوید و آنان را از ادامهی این گونه دخالتها بازدارید (اتفاقا اینحقیر در این زمینه گفتوگوهایی با مسئولان بخش ادبی آن روزنامه داشتهام!) فرهنگستان ادب قبل از انقلاب ترکیب "بالگرد" را معادل "هلیکوپتر" به تصویب رسانده و چنانچه باور ندارید، میتوانید، آن را هماکنون مشاهده کنید!
نوشتار فوق عین کلامی است که آن بانوی فرهنگستانی بر زبان راندند و در درستی آن کوچکترین تردیدی ندارم!
○
در نهایت من بر این باور پایدارم که زبان فارسی بیشترین ضربه را از برخی از ادیبان کمتجربهای میخورد که بدون آگاهی از پیشینه و امکانات زبان فارسی کلامی را بر زبان میآورند که با خواندن آن صاحبان دیگر زبانها میپندارند، زبان ما ضعیف و زبان خودشان بر قلهی فتح فرود آمده است. در واقع این خود ما هستیم که به دشمنان زبان فارسی پر و بال میدهیم و باید به اینگونه ادیبان گفت؛ واقعا دستمریزاد! زبان پارسی تا زمانیکه این چنین دوستان و آشنایانی دارد، دیگر نیاز به دشمن بیگانه ندارد. ترا بهخدا دست از سر زبان فارسی بردارید و با اینگونه دوستیها آن را ضعیف جلوه ندهید!
فضل الله نکولعل آزاد
کرج. یازدهم دیماه ۱۴۰۰
نوشته شده توسط فضل الله نکولعل آزاد در شنبه یازدهم دی ۱۴۰۰
|
فضل الله نکو لعل آزاد ...
ما را در سایت فضل الله نکو لعل آزاد دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : blalazad6 بازدید : 118 تاريخ : شنبه 3 ارديبهشت 1401 ساعت: 22:03