«یک دیگرند» یا «یک پیکرند»

ساخت وبلاگ

بنی آدم اعضای یک دیگرند

خانمی بازيگر (ب. الف) بی آنکه به بار معنایی مصرع زیبای سعدی واقف بوده باشد و به نسخ خطی ثبت شده ی پیشینیان، مراجعه و به لطف شاعرانه ی سعدی توجه بفرمایند، بدون توجیه علمی در یک اظهار نظر غیر کارشناسانه در فضای مجازی اینستاگرام بر کرسی مراجع ادبی نشسته و با قاطعیت تمام فتوای ادبی صادر و حکم فرموده اند: اين مصرع معروف سعدی «بنی آدم اعضای يكديگرند» که پشت اسکناس ده هزار تومانی ثبت شده، غلط است و پیشنهاد دهنده را به «بی‌سوادی» و «فقر فرهنگی» متهم کرده‌ اند. (البته صفت «بیسواد» برازنده ی موصوفی است که خواندن و نوشتن نمی داند، نه اینکه از فنون ادبیات یا وجود مطلبی بی بهره باشد. در اینکه «یک پیکرند», درست است یا «یکدیگرند», حتا برخی از فضلا نیز به بحث و تبادل نظر پرداخته و نتوانسته اند، یکدیگر را قانع کنند و حتا گاه به اشتباه معنوی دچار شده اند. آیا آنان نیز از سواد بهره ای نبرده اند؟ متأسفانه امروزه کسی که از ادبیات و حتا علوم پیچیده هم سر درنیاورد، صفت «بی فرهنگ» را سزاوار وصف او میدانند. برای نمونه اگر کسی از دانش سیاهچاله های آسمانی بهره ای کسب نکرده باشد، به او نسبت «بیسوادی» اطلاق می گردد که در این صورت همه ی توده ها را می بایست بی سواد بشمار آورد)
همانطور که مشاهده فرمودید، جدا از اینکه طرز بیان خانم بازیگر مناسب یک فرد فرهیخته نیست و ویراستاری یک عبارت، مربوط به گرافیک و امثالهم نمی شود و مضاف بر آن «فقر فرهنگی» نیز شمرده نمی شود و کلمه ی مرکب مذکور، هیچگونه ارتباطی به سواد و دانش آدمی ندارد؛ در مجموع بیان ایشان بیشتر به گنده گویی ماننده است تا غلط گیری و اظهار نظر، اما برخورد نامناسب تر زمانی صورت میپذیرد که عده ای نیز درصدد پاسخگویی برآمده و در فضای مجازی و حقیقی با طعنه ها و کنایه های آزار دهنده به او حمله ور شده که این اقدام نیز به دور از ادب است. اینکه در جمله ی «بنی آدم اعضای یکدیگرند», استقلال آدمی و لطف شاعرانه ای نهفته است که در «بنی آدم اعضای یک پیکرند», مشاهده نمی شود، شکی نیست اما برخورد با یک منتقد میبایست به طرز محترمانه صورت پذیرد، نه اینکه با اهانتها همراه باشد. البته بحث مورد نظر کنونی ما هیزم گرم و تازه ای نیست که بخواهیم بر شعله ور شدنش دامن زنیم، بلکه خاکستر سرد شده ای است که طی سال های گذشته به زیر خاک مدفون شده و بیش از یک قرن است که گفتگو درباره ی آن به سمت کهنگی گراییده است. بدیهی است که قبل از ایشان نیز بسیاری به اظهار نظر پرداخته اند و من خود در دهه ی شست در انجمن شعرای ایران، شاهد گفتگوهایی در این زمینه بوده ام. احتمالا ایشان از کسی شنیده اند که «پیکرند», درست و «یکدیگرند», غلط است و چون در فضای مجازی اینستاگرام، بازدید کننده های بسیاری دارند، خواستند که این کشف بسیار مهم (!) را به نام خودشان به ثبت برسانند و در فضای مجازی سر و صدا و هیاهو راه بیندازند و خود را به عنوان یک صاحب نظر ادبی مطرح سازند. لااقل این بزرگوار به جای فتوا دادن، می توانستند با یک ادیب به مشورت بنشینند و یا در فضای مجازی رای صاحب نظران را در این زمینه جویا شوند و بعد دست به قلم شوند و نظرشان را نشر دهند. به هر روی، برخلاف زعم ایشان که می گویند: تشخیص اینکه کدام تعبیر درست است، از عهده ی یک فرد دارای سیکل هم بر میاید، باید اذعان کنم، ورود به ظرافتهای ادبیِ هر دو تعبیر و اعلام نظر درباره ی اینکه کدام تعبیر، دقیق تر و منقح تر است، سخت و پیچیده به نظر میرسد!
این بحث که مرا به یاد مبحث «کشتی نشستگان و کشتی شکستگان» خواجه حافظ شیرازی میاندازد، در چند قرن گذشته بارها و بارها با اعلام نظرهایی مخالف، از سوی فضلا همراه بوده است. کسانی که بر این باورند: (بنی آدم اعضای یک پیکرند) صحیح و مصرع اصلی سعدی است، اولین و گاه تنها دلیلی که ذکر می کنند، پیام استاد سعید نفیسی است: (یعنی چه که ما چشم و گوش و دست و پای یکدیگریم؟) و یا در ادامه، پیام جناب قدمعلی سرامی را به رخ می‌کشند (تاکید مصرع دوم در هم‌گوهری انسانها باهم، نمی‌تواند باعث شود که یکی جز و یکی کل باشد) و یا اینکه میگویند: خداوند در قرآن کریم، آدمیان را اعضای یک پیکر معرفی می کند و بر همین منوال، سعدی نیز از پیام الهی تبعیت کرده است! و این در حالی است که این عزیزان بسیار سطحی با مصرع (بنی آدم اعضای یک دیگرند) برخورد کرده و از آرایه ی ادبی استعاره ی مجازی آن غافل بوده اند. در عبارت اول، طرفداران این مصراع، متاسفانه معنای عبارت دوم را در نیافته اند و نمی دانند که منظور از اعضای یکدیگر بودن، همدرد بودن و جزئی از وجود همدیگر بودن است اما کسانی که به عبارت دوم اعتقاد دارند، هم معنای عبارت خود را دریافت کرده اند و هم معنای عبارت «یک پیکرند», را

اول اینکه؛ باید دانست که از هر دو تعبیر، پیام «اتحاد و همبستگی» اراده می شود و در هر دو عبارتِ «اعضای يكديگرند» و «اعضای یک پیکرند», از آرایه ی مانندگی «تشبیه» بهره برده شده است كه این آرایه، هر دو تعبیر مصرع سعدی را از نظم به شعر ارتقا می بخشد. منتها تعبیر (بنی آدم اعضای یک دیگرند) با یک ویژگی شاعرانه همراه است که تشبیه به «استعاره ی مجازی» گراییده و استقلال جسمی، روحی آدمی را نشانه رفته و هر فرد را صاحبْ اختیار فرض کرده و با معرفی کردن هر شخص به عنوان عضو دیگری خواسته این موضوع را افاده کند که دردهای مردم به یکدیگر انتقال می یابد و همه ی انسانها با یکدیگر رابطه و از اندوه هم آگاهی دارند و در غم یکدیگر شریکند. به عبارتی دیگر؛ ((در تعبیر «یکدیگرند», ظرافت شاعرانه ای موج میزند که در «یک پیکرند», به چشم نمی خورد. یعنی اینکه آدمی به اعضای بدن همدیگر تشبیه شده و این نشان از همدرد بودن و یکی شدن است که همه ی مردم یکدیگر را شکل میدهند.)) باز به عبارتی دیگر: ((سعدی غیرمستقیم خواسته بگوید که هر انسان از استقلال جسمی و روحی سود میجوید اما در عین این جدایی می بایست به سوی یکی بودن و یکی شدن نیز گام بردارد و از درد و رنج همنوع خود دردمند و رنجور گردد)) و برخلاف تصور این بزرگوار «ب. الف» که گمان میکند، «یکدیگرند», غلطی فاحش است، باید اذعان کنم: در هیچ یک از نسخ خطی «يک پيكرند» به ثبت نرسیده و مصححان و شارحان و صاحبنظران فرهنگستان ادب (دکتر غلامحسين يوسفی، مجتبی مینوی، محمد علی فروغی و ... ) همه و همه بر این نکته اتفاق نظر دارند که «یکدیگرند», درست است، نه «یک پیکرند», و در این میان تنها استاد نفیسی است که غیرکارشناسانه می گوید: «یکدیگرند», خنده دار و مضحک است و در پایان سعی میکنیم؛ نظر ایشان را بدون کم و کاست بیاوریم.
یاقوت مستعصمی که از حیث زمان نزدیکترین فرد به سعدی بود، در سال ۶۶۸ هجری شمسی، دوازده سال بعد از تألیف گلستان، آثار سعدی را کتابت کرده و در نسخه ی خطی خود «بنی آدم اعضای یکدیگرند», را نشر داده است و در سالهای قبل از انقلاب این اثر نفیس را خانم (بدری آتابای) منتشر کرده اند. (شایان ذکر است که نسخه ی کتابت «یاقوت» به زبان انگلیسی هم ترجمه شده است) در این میانه یک احتمال ضعیف را هم باید در نظر گرفت و آن اینکه «یاقوت» نیز از هنر شاعری بی نصیب نبوده و شاید با تردید یا شیطنتهای شاعرانه، عامداً یا سهواً در شعر دخل و تصرفی انجام داده و «پیکرند», را به «یکدیگرند», بدل کرده باشد) البته فراموش نشود که در یکی از طبقات سازمان ملل سروده ی سعدی به روی فرشی حک شده است که در آن «بنی آدم اعضای یکدیگرند», به چشم میخورد.  سوم اینکه؛
اگر در مصرعِ سروده، «یک پیکرند», را لحاظ کنیم، دیگر نیازی به وجود «یک گوهرند» حس نمی شود و اگر چنین کنیم، باید پذیرفت که مصرع زیبای سعدی را با نوعی حشو، مواجه ساخته ایم، چرا که در آن صورت از هر دو مصرع یک معنا اراده میشود. سعدی در چنین مواقعی مصرع دوم را به عنوان مثال طرح میکند که به کمک مصراع قبل می آید نه اینکه آن را دوباره تکرار کند و در پاسخ به کسانی که می گویند: یک گوهر بودن انسان‌ها با یکدیگر، نمی‌تواند باعث شود که یکی جز و دیگری کل باشد؛ میگوییم: دلیلی ندارد که سعدی مصرع دوم را با همان تعبیر مصرع اول بیان کند. در مصرع اول همه را جزیی از یکدیگر معرفی میکند و در پایان در مصرع بعد جدا از «جزیی از یکدیگر بودن» همه را از «یک گوهر یا یک خاک» هم معرفی میکند. [شاید هم یک پیکره ی انسانیت] یعنی: آدمی در پیکر مستقل خود، اعضای دیگری هم است! همانطور که ملاحظه می‌فرمائید، معنای «پیکر» در جمله ی (بنی آدم اعضای یک دیگرند) مستتر است. به ویژه اینکه سعدی در بیت بعدی میگوید:
چو عضوی بدرد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار

یعنی: اگر یک عضو که همان بشر است؛ دردمند شود، دیگر اعضا که همان مردم هستند، دلشان به درد می آید. به تعبیری دیگر؛ ((اگر انسانی دردمند شود، از آنجا که عضو دیگری هم است و با دردمند شدن یک عضو دیگر اعضا نیز آزرده میگردند، این درد به دیگران نیز انتقال میابد.)) برای همین است که در بیت بعد میگوید:
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی

استاد سعید نفیسی (بنی آدم اعضای یک پیکرند) را صحیح می داند و می گوید: دو دلیل را برای اثبات نظرم متذکر می شوم:
اول اینکه؛ در زمان سعدی یک نوع خط رسمی رایج بوده که مردم برای یادداشت مطالب از آن بهره میبردند که به آن خط "تعلیق" می گفتند. در خط تعلیق معمول بوده که برای سرعت بخشیدن در ثبت مطالب گاهی بعضی از حروف را که باید جدا بنویسند؛ به هم می چسباندند. مثل خط شکسته ی امروزی که «دال» را در "یکدیگر" به "یا" می چسباندند و "پیکر" و "دیگر" را مثل هم می نوشتند. همین بلا به مرور زمان بر سر شعر سعدی هم آمده و کم کم "یک پیکرند" به "یکدیگرند" تبدیل شده است. [این نظر به اثبات نرسیده و تنها یک احتمال ضعیف است]
دوم اینکه؛ از نظر معنا هم که نگاه کنیم، شاعر بزرگی چون سعدی نمی گوید: "بنی آدم اعضای یکدیگرند" [اتفاقا برخلاف گمان استاد نفیسی سعدی همینگونه میگوید. این دیگر چه نوع توجیه علمی است که استاد نفیسی میفرمایند؟] مخصوصا جایی که پس از آن می گوید:
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار

شک نیست که عضو یعنی اجزای یک پیکر و یک بدن وانگهی تصور کنید که اگر مصرع را «اعضای یکدیگرند» بخوانیم، چه قدر مضحک می شود. نتیجه این می شود که «من سر شما هستم و شما مثلا دست من هستید» مرد بزرگی مثل سعدی هرگز این طور حرف نمیزند))
نظری را که ملاحظه فرمودید، متاسفانه ضعیف است، چرا که استاد نفیسی به استعاره ی مجازی توجهی نکرده و گمان نموده اند که منظور از عضو همان دست و پا و چشم گوش است! همانطور که در گذشته تر گفته شد:
اعضای یکدیگر بودن، یعنی جزیی از یکدیگر بودن، یکی بودن و در آمیخته بودن! این تفسیر اشتباه و عدم درک معنای واقعی از استاد سعید نفیسی بسیار بعید به نظر می رسد و احتمال میدهم، از آنجا که عقربه ی تمایل ایشان به سوی عبارت «یک پیکرند», نشانه رفته بوده، نگاهشان را به سوی معنای «یک دیگرند» معطوف نداشته اند. حال اگر «یکدیگر» غلط هم باشد که نیست، باز باید امانتداری کرد و گفته ی سعدی یعنی: «یکدیگرند» را محترم شمرد و به شیخ احترام گذاشت. برای بار چهارم تکرار میکنم؛
((اگر بگوییم: «بنی آدم اعضای یکدیگرند» به این معناست که هر انسان از اختیارات برخوردار است و از کل به جزء تعبیر شده است اما از آنجا که جزیی از دیگری است، چنانچه چشم و گوش و یا دست و پای کسی آسیبی ببیند؛ این درد به همه ی مردم انتقال میابد و در نتیجه همگان ابراز همدردی می کنند اما اگر ما «بنی آدم اعضای یک پیکرند» را صحیح بدانیم، بدین معناست که همه ی مردم اعضای یک جسم هستند و چنانچه چشم و گوشی درد بگیرد به تمام اعضا سرایت میکند.))
در کتابهای دینی شریعت مسیحی در اول «پولس رسول هشت به قُرِنتیان» آمده است:
«کالبد آدمی یگانه است و اعضای متعددی دارد و سرتاسر اعضای بدن هر چند که بسیار است، یک جسم است و اگر یک عضو آن به درد آید، سایر اعضا نیز با آن همدرد می شوند و اگر عضوی به شادی درآید، دیگر اعضا نیز با آن به شادمانی بنشینند»
در بخشی دیگر رساله ی «به اِفِسُسیان» آمده است: «به همسایه ی خود دروغ نگویید؛ زیرا ما اعضای یکدیگریم» توجه بفرمائید که در متن فوق «یکدیگر» آمده است، نه «یک پیکر»
در قرآن کریم «سوره انعام، آیه ی ۹۸» نیز آمده است: وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ

و او همان كسى است كه شما را از يك تن پديد آورد پس [براى شما] قرارگاه و محل امانتى [مقرر كرد] بى‏ ترديد ما آيات [خود] را براى مردمى كه مى‏ فهمند به روشنى بيان كرده‏ ايم (۹۸)

منظور پروردگار متعال از این جمله «خدا کسی است که شما را از یک بدن بوجود آورد» نه این است که هر کس یک بدن دارد، بلکه همه ی آدمیان یک بدن را تشکیل میدهند. چون همگان می دانند که یک بدن دارند و خدا به توضیح واضحات نمیپردازد.
اگر دقت بفرمائید، مشاهده میکنید که در اینجا خداوند تعالی از واژه ی «بدن» بهره برده است. بنابر این هر دو تعبیر درست است و هر گلی بویی دارد اما در پایان دوباره عرض می کنم «یکدیگرند»  مدنظر سعدی شیرازی بوده است، نه « یک پیکرند»
فضل الله نکولعل آزاد
فردیس کرج. تیر ماه ۱۳۹۷
Www.fazlollahnekoolalazad.blogfa.com
*
ستون نظرها

نظر استاد دکتر شهاب سبزواری درباره ی مطلب فوق:
متن استدلالی و ذوقی حضرت عالی  در خصوص بیت مذکور سعدی بزرگ:
(( بنی آدم اعضای یکدیگرند ... یک پیکرند ... ))
انصافا به همه جوانب این اختلاف و تبعات آن ها پرداخته هرچند که گاه صبغه ای از تکرار دارد اما خواننده ی جویا را در تشنگی رها نمی کند و او را به نوشیدن از چشمه ای کاذب، وعده نمی دهد. این ها که عرض شد صفت تقریبا ثابتِ خامه ی ارجمند شماست. از آنجا که  ( اعضای یکدیگر) بودن تعبیر و مفهومی طنز آمیز در خود دارد، برخی مصرانه قائل به این هستند که (اعضای یک پیکرند) درست است. حال آنکه این تغییر اگر چه از غلظت آن طنز می کاهد، لیکن حکایت همچنان باقی است 
باری جان مطلب  همین دقیقه برمیگردد. اگر چه ترکیب: (بنی آدم اعضای یکدیگرند) هواداران بیشتری دارد، ولی باید بپذیریم که نظر شیخ اجل، فقط بیان یک اصل متعالی بوده و در این راه از تمثیل اعضای بدن استفاده کرده ولی روحیه تاریخی و تلقی طنز آمیز ایرانی ها در مواردی که محمل ظنز دارد، باعث شده به این بحث و حتی اختلاف نسخه دامن زده شود لذا آوردن ( یک پیکر ) به جای ( یکدیگر ) با این هدف صورت پذیرفته شده تا این بیت نغز از چرخه ی برداشت های ظنز آمیز , بیرون کشیده شود.
نهایت این که باید بپذیریم که همان "یکدیگر" بر تعبیر ساده ی «یک پیکر»  برتری دارد. با عین حال اعضای یک پیکر بودن بنی آدم در این بیت هم ساده است هم سهل الوصول و شاید سهل الهضم. اگرچه قدری از شأن ادبی بیت می کاهد.

با ارادت، کامیاب باشید
شهاب سبزواری
*
دوستان!
 مطلب مذکور خود را به این علت با عبارات گوناگون بیان کردم تا به خوبی در ذهن مخاطبین بنشیند تا جای هیچگونه شک و شبهه ای باقی نماند و علت اینکه در پذیرش «یک دیگرند» تاکید میکنم، برای این است که به هنر سعدی احترام گذاشته شود تا حقی از این بزرگوار ضایع نگردد، چرا که، سعدی با ذکر «یکدیگرند» خواسته معنای جدیدی را با هنر لطیف شاعرانه ی خود به معرض نمایش بگذارد. نه تعبیری که در گذشته تر بیان شده است. گروهی معتقدند که سعدی احتمالا تعبیر خود را از انجیل دریافته است اما هنوز به اثبات نرسیده که سعدی قرآن خوان به انجیل نظری انداخته باشد و صد در صد کسانی که «یکدیگرند» را صحیح می دانند، به معنای (بنی آدم اعضای یک پیکرند) واقفند اما تا کنون ندیده ام کسانی که «یک پیکرند» را صحیح می دانند، به استعاره ی مجازی «بنی آدم اعضای یکدیگرند» اشاره ای کرده باشند.

فضل الله نکولعل آزاد

*

دقیقا دکتر! 
سعدی از کل به جز آمده تا بگوید همه پیکره ی واحد «انسانیت» و «همدری» را تشکیل می دهند و نه ایجاد تنها یک انسان!
ما اگر بگوئیم که «یک پیکرند» درست است، در آن صورت مصراع بعد:
(که در آفرینش ز یک گوهرند)
به حشو بدل میشود. چرا که دقیقا از هر دو مصرع یک معنا اراده می گردد. همه از یک بدن هستند یا از یک خاک که گوهر استعاره ایست برای بدن.
سعدی واقعا متفکر و استاد بزرگی است و در این گونه موارد مصراع دوم را به صورت مثال میاورد، نه عبارتی که همان معنا را افاده کند.

***

 

بنی‌آدم اعضای یک پیکرند یا اعضای یکدیگرند؟

دوستانی که ضبط «یکدیگر» را پذیرفته‌اند و بر آن پافشاری دارند، غالبا سه دلیل عمده برای اثبات رای خود بیان می‌کنند:

نخست: در نسخ کهن به‌صورت «یکدیگر» آمده

دیگر: استناد به سخن استادانی چون مجتبی مینوی و محمدعلی فروغی که «یکدیگر» را پذیرفته‌اند.

و دلیل آخر: پذیرش رای فرهنگستان زبان فارسی؛ که این ضبط را درست می‌داند و بانک مرکزی به‌رای فرهنگستان به این‌صورت بر اسکناس ده‌هزارتومانی چاپ کرده!

و اما پاسخ ما از آخر به اول:
اگرچه فرهنگستان با وجود بزرگانی چون: علی اشرف صادقی، بهاالدین خرمشاهی و احمد سمیعی و به‌ویژه مرحوم ابوالحسن نجفی، جایگاه ویژه‌ای در مباحث ادبی داشته و دارد، اما درباره‌ی همان شیوه‌ی نگارش که عمده‌‌کار ایشان است نیز بحث و نقد بوده و هست و رایشان وحی مُنزل نیست که باید بی‌چون و‌ چرا پذیرفت؛ همین‌که چندی پیش در نوشته‌ای از رییس فرهنگستان «شکرگزار» را به‌صورت «شکرگذار» دیدیم، جای درنگ است!

و اما درباره‌ی رای استادانی چون فروغی و مینوی و دیگرانی که با ایشان هم‌باورند باید دید دلیل پذیرش آنان چه بوده.
آنگونه که خود مینوی می‌گوید:
در رسائل بولس طرسوسی، مروج مذهب مسیحی، خطاب به رومیان آمده:
«همچنان که در یک بدن اعضای بسیار داریم و هر عضوی را یک کار نیست، همچنین ما که بسیاریم یک جسد هستیم اما فرداً فرد اعضای یکدیگر»
و حال ایشان برآنند که سعدی به این عبارت که در کتاب مقدس مسیحیان نیز آمده نظر داشته.

من منکر این نیستم که شاعر در هر بیت ممکن است به عبارتی نظر داشته حتی در کتب مقدس ادیان دیگر، اما پذیرش رای استادان بسیاری که می‌گویند سعدی به حدیث پیامبر دین خودش نظر داشته، راحت‌تر است تا نظر او بر کتابی از بولس طرسوسی.
پیامبر اسلام گفته: «مَثل ایمان‌آورندگان در دوستی با یکدیگر نسبت به‌هم مَثَل پیکرست. هرگاه عضوی از آن دردمند بود، دیگر اعضا با آن موافق و هم‌دردند»
و آن بیت گویا عقد همین عبارت است، آنچنان‌که  در بیت دوم به موافقت دیگر اعضا با عضو دردمند نیز اشاره می‌کند.
این موضوع و حدیث نبوی بالا در نشریه‌ی دانشکده‌ی تبریز (۴۳۸/۱۰) آمده.

همچنین حبیب یغمایی نیز که «یک‌پیکر» را ارجح می‌داند، در نشریه‌ی یغما( ۵۲۴/۱) به آن اشاره می‌کند.

دکتر خلیل خطیب رهبر نیز بر همین باور است و در ص۷۹ کتاب گلستان با توضیح واژه‌ها... آن را آورده.
رای استاد ذبیح‌الله صفا نیز همین است(گنج سخن ۱۸۵/۲)
محمد خزائلی هم در شرح گلستان ص۲۵۵ یک‌پیکر را درست‌تر می‌داند.

 سعید نفیسی هم در مقاله‌ی مشروح خود می‌گوید صورت صحیح همان «یک‌پیکر» است و دو دلیل برای نظر خود داشت:
 «نخست این‌که در زمان سعدی یک نوع خط رواج داشته که همه‌ی مردم با آن می‌نوشتند و به آن «خط تعلیق» می‌گفتند. در خط تعلیق معمول بوده که برای تند نوشتن گاهی بعضی حروف را که باید جدا می‌نوشتند، به هم می‌چسباندند. مثل خط شکسته امروز. از آن جمله در کلمه‌ی «یکدیگر»، حرف دال را به یا می‌چسباندند و اینگونه پیکر و دیگر را مثل هم نوشتند و این بلا به مرور زمان بر سر شعر سعدی هم آمده و کم کم «یک‌پیکر»به «یکدیگر» تبدیل شد.
 دوم اینکه حالا از نظر معنا هم که نگاه کنیم شاعر بزرگی چون سعدی نمی‌گوید: «بنی‌آدم اعضای یکدیگرند.» مخصوصا جایی که پس از آن می‌گوید:
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
شک نیست که عضو یعنی اجزای یک پیکر و یک بدن. وانگهی تصور کنید که اگر «یکدیگرند» بخوانیم، چه‌قدر مضحک می‌شود. نتیجه این می‌شود که من سر شما هستم و شما مثلا دست من هستید؛ مرد بزرگی مثل سعدی هرگز این‌طور حرف نمی‌زند»

قدمعلی سرامی نیز در گفت‌وگو با ایبنا کلمه‌ی «یک‌پیکر» را درست دانست و گفت: «پیامبر اسلام می‌فرمایند: «المومنون کجسد واحد». به نظر من سعدی گستاخی کرده و کلام پیغمبر را غلط تشخیص داده و به درستی، غلط تشخیص داده است؛ چراکه بنی‌آدم اعضای یک‌پیکر هستند و نه مومنین. در کره‌ی زمین امکان دارد که یک میلیارد مومن باشد؛ با این تفاسیر شش میلیارد باقی مانده حقی ندارند و انسان نیستند؟ سعدی تشخیص داده است که اشتباه برداشت شده و کل فرزندان آدم، در حکم یک پیکر هستند. سعدی می‌گوید:
 بنی آدم اعضای یک‌پیکرند
 که در آفرینش ز یک گوهرند
 تاکید مصرع دوم در هم‌گوهری انسان‌ها باهم، نمی‌تواند باعث شود که یکی جز و یکی کل باشد.

و در پایان پاسخ دلیل نخست موافقین ضبط «یکدیگر»:
به‌جز توضیح درخور درنگ استاد نفیسی درباره شیوه‌ی نگارش خط تعلیق، تا همین چند سال پیش ابیات زیادی از جمله: ز شیر شتر خوردن و سوسمار... به فردوسی منسوب بود درحالی که دکتر محمدرضا ترکی در مقاله‌ی خود منبع آن ابیات را که کتاب حمزه‌‌نامه است، معرفی کردند.
خلاصه‌ی کلام اینکه: همیشه ضبط کهن‌تر لزوما درست‌ نیست و این مسئله بارها در تصحیح نسخ قدیمی دیده شده است.

دکتر مریم هاشمی مقدم 

فضل الله نکو لعل آزاد ...
ما را در سایت فضل الله نکو لعل آزاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : blalazad6 بازدید : 317 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 16:16