حشو ملیح و در سروده های استاد مسلم ادبیات فارسی " سعدی و" شیرازیهر بد که به خود نمی پسندی
با کس مکن " ای برادر من "
گر مادر خویش دوست داری
دشنام مده به مادر من
( سعدی شیرازی )
همانطور که ملاحظه می فرمایید در سروده ی فوق ( ای برادر من ) حشو است و همانطور که آگاهی دارید ؛ حشو آن است که چنانچه از جمله یا عبارت اصلی حذف شود ؛ زیانی به اصل مطلب وارد نسازد !
اما دانستن این نکته نیز ضروری است که سعدی از چه نوع حشوی بهره برده است !
اگر به معنای سروده توجه کنیم ؛ در می یابیم که سعدی به گونه ای خواسته با ذکر لفظ ( ای برادر من ) همه ی مردم را اعضای یک خانواده معرفی کند ! همانگونه که در سروده ای دیگر می گوید :
بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
از این روی سعدی ، مخاطب خود را "برادر" می نامد تا این نکته را تفهیم کند که همه با هم برابر و برادرند و در قاموس برادری مادر هر فرد مادر دیگری نیز هست و با مورد خطاب قرار دادن طرف مقابل با لفظ ( برادر ) به گونه ی غیر مستقیم همین موضوع را به صورت کامل بیان کرده و در حقیقت "حشو ملیح" استاد سخن سعدی شیرازی به کمک معنا آمده است که نشان از توانایی سعدی در سرودن شعر و نظم دارد .
*
حشو ملیحی دیگر :
بشوی ای خردمند ! از آن دوست دست
که با دشمنانت بود هم نشست
فرهنگ فارسی عمید ( خردمند )
معنی : دارای خرد . عاقل . دانا. هوشیار
مترادف : باخرد، باشعور، حکیم، دانا، دانشمند، دانشور، زیرک، صاحبنظر، عاقل، عالم، فاضل، فرزانه، فهمیده، فهیم، هوشمند، هوشیار
در بیت مذکور منادای ( ای خردمند ) نیز حشو ملیح قلمداد می شود اما در وهله ی اول ممکن است ؛ ذهن مخاطب یا شنونده را با اشکالات یا تناقض هایی درگیر سازد و مورد خطاب سعدی ( ای خردمند ) در زمره ی حشو متوسط یا حشو قبیح به شمار رود .
دور از ذهن نیست که امکان دارد گروهی گمان کنند ؛ مخاطب سعدی تنها یک فرد خردمند بوده و نه یک شخص بی خرد و یا عموم مردم اما باید اذعان کرد که این نظر قابل پذیرش نیست و شیخ اجل راه هرز نپیموده است ! چرا که اگر سعدی به جای (خردمند) از واژه ای دیگر که معنای ( بی خرد ) را افاده کند ؛ بهره می برد ؛ می شد آن را اینگونه توجیه کرد که تنها به نصیحت فردی ( بی خرد ) پرداخته تا او را از اشتباهی آگاه سازد . آن وقت می شد این نتیجه را حاصل کرد که خردمندان نیازمند پند نیستند و از همه چیز آگاهی دارند و این غیر ممکن است . این نظر از سه حیث مردود است :
اول اینکه ؛ فرد بی خرد یعنی فردی که کودن است و از عقل و فهم و دانش بهره ای نبرده؛ از نصیحت نیز به دور است و در نتیجه پند دادن به چنین شخصی فایده ای در پی ندارد ! چرا که بی خردان در پی دانش اندوزی نیستند و اگر قرار بود به پیشرفتی دست یازند ؛ زودتر اینها به حوزه ی خردمندان راه پیدا کرده بودند !
دوم اینکه ؛ در سروده های سعدی هیچ نکته ای مبتنی به به دشنام بر عوام مشاهده نمی شود ؛ چرا که سعدی در سروده های خود از واژه های مودبانه و مثبت بهره می برده ، نه منفی و بی ادبانه !
سوم اینکه ؛ سعدی با بهره گیری از واژه ی ( خردمند ) ضمن احترام به عوام پند پذیر همه را باخرد دانسته است .
بنابر این می توان این نتیجه را گرفت که لفظ ( خردمند ) شامل جمهور مردم و حشو ملیح تلقی می شود !
*
حشو ملیحی دیگر
جهان ای پسر ! ملک جاوید نیست
ز دنیا وفاداری ، امید نیست
معنای بیتی که سعدی آن را به صورت نظم در آورده است ؛ پر واضح است ( گیتی ، سرایی نیست که بتوان در آن بطور دائم زیست کرد ! چرا که از آن امیدی به وفاداری نیست .
اگر منادای " ای پسر " حذف شود ؛ در معنای مصرع هیچ خللی پدید نمی آید ! ( جهان ملک جاوید نیست )
حال چرا سعدی از این منادا بهره برده است ؟
شاعر خود را در مقام پدر پیر جهاندیده ای فرض می کند که در حال نکوهش فرزندش است و او را نصیحت پدرانه می کند ! از اینروی ، حشو ملیح " ای پسر " بهترین گزینه ی سعدی بشمار می رود !
حال اگر سراینده به جای آن مثلا از منادای ( ای بشر ) بهره می برد ؛ حشو ملیح شمرده می شد یا حشو متوسط ؟
بنابر این به این نتیجه می رسیم که استاد بزرگ در انتخاب مناداهای خود دقتی فراوان داشته است !
*
دیگر حشو ملیح :
صاحبا ! عمر عزیز است غنیمت دانش
گوی خیری که توانی ببر از میدانش
در بیت فوق منادای " صاحبا " حشو ملیح به شمار می رود ! بدین منظور که آدمی مالک عمر و زندگی خود است ؛ می تواند با شیوه ی زندگی اش هر گونه که می خواهد سرنوشت خود را رهبری کند ! صاحب عمر می تواند فرصتهای مهم زندگی خود را از دست بدهد و عمر خود را به بطالت بگذراند و هم می تواند بهترین بهره را از آن به عمل آورد ! می تواند با افکار نومیدانه روح خود را آزار دهد و عمر خود را کم کند و می تواند با درست اندیشی و شادکامی بر طول عمر خود بیفزاید ! بنابر این منادای فوق دقیقا مربوط به مفهوم مورد نظر عبارت است . حال اگر سعدی تنها برای پر کردن وزن از منادای دیگری مثلا ( ای بشر ) بهره می برد ؛ حشو "ملیح" به حشو " متوسط" بدل می شد !
اگر به سروده های برخی نظر افکنید ؛ مشاهده می کنید برای پر کردن وزن شعر از مناداهایی نظیر : ای دوست . ای بشر . ای عزیز . عزیزا . نازنینا . جانا . ای مهربان . مهربانا و ... بهره برده اند که هیچکدام با معنای بیت همخوانی ندارد . اینجاست که توان سعدی در سرودن غزلهای ناب مشخص می شود !
*
ضمیر اشاره ی تاکیدی ( تو )
نجس ار پیرهن شبلی معروف بپوشد
همه دانند که از سگ نتوان شست پلیدی
گرگ اگر نیز گنه کار نباشد به حقیقت
جای آن است که گویند که یوسف ( تو ) دریدی
" سعدی شیرازی "
یعنی : ( اگر گرگ گناهکار هم که نباشد باز می توان دریدن یوسف را به گردنش انداخت و گفت : تو یوسف را دریدی ! )
در بسیاری از سروده ها مشاهده می شود که شاعران از ضمیر دوم شخص مفرد به عنوان ( حشو متوسط ) استفاده می کنند و جنبه ی تاکیدی و اشاره هم ندارد اما شیخ سعدی بجا و به بهترین نحو از این ضمیر بهره برده است که در این باره نیاز به توضیح بیشتر نیست !
*
اعجاز و هنر ادبی سعدی شیرازی
هنر سعدی نه در تخیلات و اتفاقات شاعرانه ، تصویر سازی ، تشبیهات ، استعارات بکر ، صنایع ، آرایه های ادبی ، بلکه در انسجام سخن ، پختگی کلام ، بلاغت ، فصاحت و بیان ناب اندیشه های حکیمانه نهفته است . از این روی سعدی ناظمی هنرمند و حکیمی خردمند به شمار می رود که ابیات محکمش بر غزلهای برخی از شاعران متقدم و متاخر ( که از معانی و خیال پردازی های دروغین ، استعارات و تشبیهات مضحک و بارد بهره برده اند ؛ ) برتری دارد !
به ابیات ناب زیر توجه فرمایید :
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد / دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست
بنی آدم اعضای یک پیکرند / که در آفرینش ز یک گوهرند
خدا را بر آن بنده بخشایش است / که خلق از وجودش در آسایش است
تن آدمی شریف است به جان آدمیت / نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
این دغل دوستان که می بینی / مگسانند گرد شیرینی
مزن بر سر ناتوان دست زور / که روزی در افتی به پایش چو مور
گرفتم ز تو ناتوانتر بسی است / توانا تر از تو هم آخر کسی است
و ....
نمونه های فوق را باید با خط زرین نوشت و آن را قاب طلا گرفت و در نمایشگاه های جهانی در معرض دید همگان قرار داد !
*
گناه کردن پنهان به از عبادت فاش
اگر خدای پرستی هوا پرست مباش
در سروده ی فوق منظور سعدی از عبارت " عبادت فاش " این نیست که عابد می بایست در پنهان و دور از چشم مردم نماز خود را به جای آورد تا کسی به عبادت او پی نبرد بلکه منظور او "ریاکارانی " هستند که با سو استفاده از نام دین و اعمال به ظاهر عبادی می خواهند ؛ توجه دیگران را نسبت به خود جلب کنند تا از این رهگذر به سودجویی بپردازند . این عمل ضررهایی را متوجه اطرافیان خواهد کرد که مشاهده کنندگان پس از دیدن عبادت شخص ریاکار و سو استفاده های شخصی او از عبادت دروغین از جاده ی دیانت منحرف می شوند و از دین و عبادت منظره ی بدی در ذهنشان متصور می شود . چرا که می پندارند تمام عابدان چنینند و ریاکاری از خصلت آنان به شمار می رود ! اما اگر آدمی در پنهان به گناه کردن شخصی بپردازد ؛ به گونه ای که ضررش تنها متوجه خودش شود ؛ بهتر از ریاکاری است که به دیگران زیان می رساند . از این روی در ادامه می گوید : اگر خدا پرست واقعی هستی نفس خود را مپرست !
همانطور که ملاحظه فرمودید ؛ پیوند عمیقی میان دو مصراع برقرار است که از شاهکارهای این هنرمند به شمار می رود !
*
خواهی از دشمن نادان که گزندت نرسد
رفق پیش آر و مدارا و تواضع کن و جود
یعنی : اگر می خواهی از دشمن نادان گزندی به تو نرسد با او دوستی و مدارا کن ! فروتنی پیشه کن و بزرگ منشی !
همانطور که حافظ شیرازی در نظم خود میفرماید :
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
سعدی به خوبی می داند که می بایست با دشمن نادانی که صاحب قدرت است و می تواند به مخالفان خود سیب جدی وارد سازد ؛ از در دوستی ، مدارا و خردمندی وارد شد و او را با زبان نرم و آرام ، رام خود ساخت ، نه اینکه از روی حماقت او را تحریک کرد ! چرا که از دشمن نادان جهالت و دشمنی بر می خیزد و از شخص فهیم ، بنده نوازی و خردمندی ! و اگر قرار باشد شخصی که ادعای فهم و دانش دارد ؛ همانی را مرتکب شود که دشمن نادانش می کند ؛ چه تفاوتی را می تواند میان خود و دشمنش حس کند ؟ در حقیقت این بدان معناست که پاسخ جهالت و دشمنی شخص متخاصم را نمی بایست با جهل و خصومت داد ! چرا که " آتش را با آتش خاموش نمی کنند " و اگر کسی چنین کنند ، به مراتب از دشمن نادانش ، نادان تر است !
همانگونه که مطلع هستید ؛ سعدی بسیاری از مضامین و معانی مطالب خود را از قرآن کریم الهام گرفته است و قطعا به این آیه ی مبارکه توجهات لازم را داشته است :
( ای موسا نزد فرعون برو که طغیان کرده است . با او به نرمی و آرامی سخن بگوی . شاید موثر واقع شود !
همانطور که ملاحظه فرمودید : خدای خالق مهربان به پیامبر خود می گوید :
" ای موسا نزد فرعون برو "
یعنی دعوت به خیر ، درستکاری و دوستی ، در وهله ی اول می بایست از سوی شخص درستکار صورت پذیرد ! چرا که چنین عملی از سوی فرد بد طینت متخاصم غیر ممکن و بعید است !
" که طغیان کرده است "
خدا از دشمنی سخن به میان می آورد که ستمگری زورگو و توانمند است و به موسا هشدار می دهد که با دشمنی پر قدرت روبرو هستی !
" با او به نرمی سخن بگوی . شاید دست از ستم بردارد "
یعنی با زبان نرم و آرام ممکن است بتوان دشمن توانمند زورگو را رام کرد اما با زبان تند و تهدید آمیز هرگز چنین عملی میسر نیست !
از همین روی سعدی و حافظ معتقدند که انسان خردمند می بایست شیوه ی مدارا کردن با دشمنان آسیب رسان را پیشه ی خود گرداند . روحشان شاد !
از معنای بیت فوق هنر سعدی شیرازی اراده و از تک بیت او بلاغت و فصاحت ادبی افاده می گردد !
*
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
در بیت فوق حکیم خردمند سعدی دانا درس انسان سازی میدهد . ارتباط دو مصراع بسیار محکم است ! در حقیقت می خواهد بگوید احترام آدمی از رفتارهای درونی و باطن پاک و انسانیتش سرچشمه می گیرد نه ظاهر دروغین !
*
این دغل دوستان که می بینی
مگسانند گرد شیرینی
در بیت فوق ارتباط دو مصراع با یکدیگر بسیار عمیق است و حکایت از چاپلوسان در تملق دارد و می خواهد بگوید همانطور که مگسان بیهوده و بدون نفع گرد شیرینی نمی نشینند ؛ سود جویان متملق نیز اگر در اطراف سود رسانها پرسه می زنند بخاطر منافع شخصی خودشان است نه دوست داشتن توانمندان ! سعدی می خواهد به سود رسانهای موثر این پیام را برساند که فریب تملق چاپلوسان را نخورند !
تهران ۱۳۶۷
www.lalazad.blogfa.com
فضل الله نکو لعل آزاد ...
ما را در سایت فضل الله نکو لعل آزاد دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : blalazad6 بازدید : 148 تاريخ : شنبه 8 دی 1397 ساعت: 23:52