فضل الله نکو لعل آزاد

متن مرتبط با «نقد» در سایت فضل الله نکو لعل آزاد نوشته شده است

نقد چیست و از چه راههایی می‌توان نظریه‌ی خود را اثبات کرد!

  • بسم الله الرحمن الرحیم. وَإِن يَكَادُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَيُزۡلِقُونَكَ بِأَبۡصَٰرِهِمۡ لَمَّا سَمِعُواْ ٱلذِّكۡرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُۥ لَمَجۡنُونٞ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكۡرٞ لِّلۡعَٰلَمِينَنقد چیست و از چه راههایی می‌توان نظریه‌ی خود را اثبات کرد!روزی یکی از آشنایان ادیبم که کارشناس ارشد در رشته‌ی ادبیات فارسی است و همچنان در حال ادامه‌ی تحصیل است، می‌گفت؛ ((چند نظر علمی،ادبی دارم و تعدادی از آن را با چند تن از دوستان صاحب‌نظرم در میان گذاشتم و پشیمان شدم، چون همه سخت بر من شوریدند و اهانت ورزیدند و به‌جای بحث علمی تنها به ذکر شاهدمثال سنتیِ بدون استدلال پرداختند و یا بحث را با اصطلاحات نامربوط غیر ادبی، یعنی؛ انواع ایسم‌ها، اجتماعی، فلسفی، اخلاقی، عرفانی و منطق درآمیختند و موضوع را به بیراهه کشاندند و هرچه گفتم؛ این پاسخ‌ها علمی نیست، به‌گوششان نرفت که نرفت، گویی خود را به خواب زمستانی زده‌اند. دوستانم همواره مطالبم را به دیده‌ی منفی و تمسخر می‌نگرند و دیگر نمی‌دانم، با چه کس و چه کسانی به بحث بنشینم! واقعا نقاد واقعی چه کسی است و می‌بایست دارای چه ویژگی‌هایی باشد. حتا استادانم در دانشگاه گفتند؛ نظرهای تو در زمینه‌ی ادبی می‌تواند، راهگشا باشد، در صورتی‌که آن را به سرانجام برسانی! حال چگونه می‌خواهی نتیجه‌گیری‌های بیشتری بدست آوری، این به تلاش خودت بستگی دارد!))به این دوست گرامی باید گفت؛ (ضمن احترام شدید به منتقدان آگاه که همواره در اندیشه‌ی اعتلای ادبیات فارسی‌اند و قطعا می‌دانند که روی سخنم در این مقالت با آنان نیست) بله، این کاملا طبیعی است. به‌قول معروف؛ خوابیده را می‌شود، با یک تلنگر از خواب بیدار کرد اما کسی که خود را به خواب زده اگر دم گوشش توپ هم شلیک کنند، گویی که, ...ادامه مطلب

  • بخشی از نقد یک سروده حرف ربط، عطف (اُ) یا (وَ)

  • بخشی کوتاه از نقد یک سروده، حرف عطف، ربط (اُ) یا (وَ)ترسم که بمیرم و نبینم رُخِ ماهتیا زنده بمانم همه در حسرت و آهتدر مورد مصرع اول اولین بیت عرض شود؛ چنانچه (بمیرمُ) خوانده شود، رکن دوم "مفاعیل" به "مفاعلن" بدل می‌شود و وزن یکی از متفرعات وزن اصلی به‌دست می‌آید و ایرادی بر آن روا نیست. یعنی وزن شعر از (مفعول مفاعیل ...) به (مفعول مفاعلن ...) تغییر پیدا می‌کند و چنانچه (بمیرم وَ) بخوانیم، وزن اصلی رعایت می‌شود اما در سروده‌ها به‌کارگیری "وَ" به‌جای "اُ" به‌طور تقریبی خلاف سنت شاعران پیشین به‌شمار می‌رود. چراکه حرف ربط (وَ) (wa) واژه‌ای عربی است و جز چند مورد در شاهنامه و دیگر آثار شاعران، قرن‌هاست که در شعر فارسی کاربرد زیادی ندارد، مگر اینکه در عبارات عربی و یا قبل از واژگان تخفیف داده شده (وگرنه) و ... آمده باشد! البته گاهی در نثرها به‌صورت تلفظ فارسی‌‌زبانان (va) به‌کار گرفته می‌شود:(و خدا خواست .... دکترشریعتی)اما در محاوره‌ها و شعرهای فارسی، تقریبا چیزی به نام (وَ) نداریم!جای آن دارد که سرایندگان به دوستان شاعرشان توصیه و تاکید کنند که بهتر است از چنین اقدامی بپرهیزند، زیرا تقریبا خلاف اندیشه و آثار ادیبان و شاعران درگذشته و امروزی است اما چنین پدیده‌‌ای در سروده‌‌های امروزی بسیار روی می‌دهد و در گذشته نیز کم‌وبیش بوده است.ما در شعرها و گفت‌وگوها از حرف ربط یا معادل فارسی آن همپایگی (اُ) استفاده می‌کنیم که صد در صد فارسی است و سابقه‌ی آن باز می‌گردد، به زبان پهلوی، حتا قبل‌تر اما چون حرفی برای نشان دادن آن وضع نکرده‌ایم و قرار دادن نشانه بر حروف فارسی نیز اصولا رایج نیست، برای نوشتن آن به‌گونه‌ی "وَ" عربی بهره می‌بریم‌."واو عطف" در زبان پهلوی به‌صورت (او oo) به لفظ درمی‌, ...ادامه مطلب

  • بخشی از نقد یک سروده حرف ربط، عطف (اُ ) یا (وَ)

  • بخشی کوتاه از نقد یک سروده، حرف عطف، ربط (اُ ) یا (وَ)ترسم که بمیرم و نبینم رُخِ ماهتیا زنده بمانم همه در حسرت و آهتدر مورد مصرع اول اولین بیت عرض شود؛ چنانچه (بمیرمُ) خوانده شود، رکن دوم "مفاعیل" به "مفاعلن" بدل می‌شود و وزن یکی از متفرعات وزن اصلی به‌دست می‌آید و ایرادی بر آن روا نیست. یعنی وزن شعر از (مفعول مفاعیل ...) به (مفعول مفاعلن ...) تغییر پیدا می‌کند و چنانچه (بمیرم وَ) بخوانیم، وزن اصلی رعایت می‌شود اما در سروده‌ها به‌کارگیری "وَ" به‌جای "اُ" خلاف سنت شاعران پیشین به‌شمار می‌رود. چراکه حرف ربط (وَ) (wa) واژه‌ای عربی است و جز چند مورد در شاهنامه، قرن‌هاست که در شعر فارسی کاربرد زیادی ندارد، مگر اینکه قبل از واژگان تخفیف داده شده (وگرنه) و ... آمده باشد! البته گاهی در نثرها به‌صورت تلفظ فارسی‌‌زبانان (va) به‌کار گرفته می‌شود:(و خدا خواست .... دکترشریعتی)اما در محاوره‌ها و شعرهای فارسی، تقریبا چیزی به نام (وَ) نداریم!جای آن دارد که سرایندگان به دوستان شاعرشان توصیه و تاکید کنند که از چنین اقدامی بپرهیزند، زیرا خلاف اندیشه و آثار ادیبان و شاعران درگذشته و امروزی است اما متاسفانه چنین پدیده‌‌ای در سروده‌‌های امروزی بسیار روی می‌دهد.ما در شعرها و گفت‌وگوها از حرف ربط یا معادل فارسی آن همپایگی (اُ) استفاده می‌کنیم که صد در صد فارسی است و سابقه‌ی آن باز می‌گردد، به زبان پهلوی، حتا قبل‌تر اما چون حرفی برای نشان دادن آن وضع نکرده‌ایم و قرار دادن نشانه بر حروف فارسی نیز اصولا رایج نیست، برای نوشتن آن به‌گونه‌ی "وَ" عربی بهره می‌بریم‌."واو عطف" در زبان پهلوی به‌صورت (او oo) به لفظ درمی‌آمده و تا آنجا که تاریخ ادبیات ایران نشان می‌دهد، تا چهارصد سال قبل از فردوسی نیز به همین ص, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها